سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خفن

صفحه خانگی پارسی یار درباره

نصف شب

    نظر

اون مهربان امد و رفت

اون مهربان بی صدا امد و با صدا رفت

اون مهربان دلم را برد

خانه ام را روشن کرد

دلم را هوایی کرد  و رفت

گلی کاشته شد

ابی به پای گل ریخته شد

میوه نیامده رفت

گل رفت

باد غیرت وزیدن گرفت

در چشم بر هم زدنی همه را با خود برد

دلی را خونی کرد دلی را پریشان کرد

می گفت تا همه جا هستی

گفتم هستم

 نه او بود

 او گناهی نداشت

ملاحظات او را برد

تگرگی زد و گل را ریخت

دوستی را باد برد

به اسمان رفت

رفت تو کویر

نه گیاهی  نه ابی  و نه گلی

خاطره ای ماند

نقشی و یادی

دوستت دارم چه باشی چه نباشی 

در دلم برای همیشه هستی

دوست داشتی می تونی بیایی 

خانه پاکیزه است

گل را دو باره می کاریم

اب می دهیم و به پای گل میمانیم

هستم

فراموشت نمی کنم


لطیفه دست اول

آقاهه سوار هواپیما بوده، میهماندار میگه: لطفا کمربندها رو ببندید. آقاهه میگه: مال من کش داره، باز هم ببندم؟

 مدیر وبلاگ (زهرا)

شخصی که تازه ماشین خریده بود به تعمیرگاهی رفت و به مکانیک گفت: «آقا، لطفاً ببینید این ماشین چه اشکالی دارد که مدام به درو دیوار می خورد»

مدیر وبلاگ (زهرا) 

پسر: اگه صد میلیون از بانک برنده بشی چیکار می‌کنی؟ پدر: پاریس، ویسکی، جنیفرلوپز! پسر: اگه نشی چی؟ پدر: خونه، عرق سگی، ننت!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

غضن?ر میمیره و میره اون دنیا، ازش می‌پرسند: چی شد که مردی؟ میگه: داشتم شیر می‌خوردم! میگن: آهان، پس شیرش فاسد بود؟ میگه: نه، یه دفعه گاوه نشست روی زمین.

مدیر وبلاگ (زهرا) 

به آقای خوش غیرت گفتن زنت باز امروز با بنز امیر آقا رفت بیرون.
آقای خوش غیرت میگه: موندم که امیر آقا چند تا کارت سوِخت داره؟!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

به بنده خدا بی غیرت گفتن خانومتو دیدیم توو ماکسیمای یه مرد غریبه که صدو شصت - هفتاد تا میرفتن ...بنده خدا بی غیرت: این که چیزی نیست که ماکسیما بیشتر از اینا هم میره!!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

اولی: امان از دست این زنها! زنم تمام دارائی ام را برداشت و رفت.
دومی: خوش به حالت! زن من تمام دارائی ام رو برداشت و نرفت!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

زن: عزیزم! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم چرا می خوای با من ازدواج کنی، چی گفتی؟
شوهر: آره، خوب یادمه،

گفتم: می خواهم یک نفر را در زندگی خوشبخت کنم
.
زن: خوب، پس چی شد؟

شوهر: خوب، خوشبخت کردم دیگه
.
زن: کیو خوشبخت کردی؟

شوهر: همون بیچاره ای رو که ممکن بود با تو ازدواج کنه!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

قانون دوم نیوتن: عشق در پسر ها هرگز از بین نمی رود، بلکه از دختری به دختر دیگر انتقال می یابد!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

سه نفر می میرن، از یکی می پرسن به نظرت اینا می رن بهشت یا جهنم؟ می گه: اولی باید بره به بهشت، دومی باید بره به جهنم، سومی رو هم باید بفرستن توی طویله. می پرسند چرا؟می گه: اولی متأهل بوده، دنیا براش جهنم بوده، دومی مجرد بوده، دنیا براش بهشت بوده، سومی متأهل بوده، زنش مُرده... مرتیکه رفته دوباره زن گرفته!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

از پیرزنه می پرسن شوهرت بدیم یا بفرستیمت مکه؟ میگه ننه، مکه که فرار نمی کنه!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

بچه ها توی کلاس داشتند سر و صدا می کردند که ناظم میاد تو با عصبانیت میگه: اینجا طویله است؟ یکی از بچه ها می گه: نه آقا اشتباهی آمدید!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

از غضنفر می پرسن دانشگاه می ری؟ میگه: اگه بار بخوره همه جا می ریم... دانشگاه، انقلاب، میدون آزادی...

مدیر وبلاگ (زهرا) 

از غضنفر می پرسن نخست وزیر به انگلیسی چی می شه؟ می گه

First And Under

مدیر وبلاگ (زهرا) 

غضنفر توی جنگ بیسیم چی بوده. بیسیم می زنه می گه من 5000 نفر رو اسیر کردم. بیابد ببریدشون. بهش می گن خوب خودت بیارشون. می گه: آخه اینا نمی ذارن من بیام!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

غضنفر با دوستش با لگد می زدن تو شکم همدیگه. یکی از اونجا رد می شده می گه شما دو تا دردتون نمی گیره ؟ غضنفر می گه نه پوتین پامونه!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

از غضنفر می پرسن دوست داری چه جوری بمیری؟ می گه مثل پدربزرگم در خواب و آرامش. نه مثل مسافرهای اتوبوسش در ترس و وحشت!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

غضنفر با دوستش شطرنج بازی می کنه، شاه دق می کنه!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

از غضنفر می پرسن تو چرا ریش نداری؟ می گه من به مامانم رفتم!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

جاسم (بنده خدا خسیس) تو خواب می بینه به یه فقیر 1000 تومان داده. بلند می شه می گه: عجب کابوسی بود!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

مردی تعریف می کرد که با دو دوستش به جنگل های آمازون رفته بود و در آنجا گرفتار قبیله زنان وحشی شدند و آنها دو دوستش را کشتند. وقتی از او پرسیدند چرا تو زنده ماندی، گفت: زن های وحشی آمازون از هر یک از ما خواستند چیزی را از آنها بخواهیم که نتوانند انجام بدهند. خواسته های دو دوستم را انجام دادند و آنها را کشتند. وقتی نوبت به من رسید به آنها گفتم: لطفا زشت ترین شما مرا بکشد!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

یک روز سه زن که سر یک چیز پیش پا افتاده دعوایشان شده بود در کلانتری با صدای بلند داد و بیداد راه انداخته بودند. طوری که کم مانده بود شیشه ها ترک بردارند. ظاهرا قصد ساکت شدن هم نداشتند. اما وقتی مامور پلیس به آنها گفت که اول کسی که بزرگ تر از دو نفر دیگر است، حرفش را بزند، همه آنها ساکت شدند!

مدیر وبلاگ (زهرا) 

یه غضنفر قبر کن بوده بعد یه روز داشته یه مرده هرو خاک می کرده که یهو مرده زنده میشه و همه فرار می کنن.بعد غضنفر با بیل می زنه تو سر طرف و یارو می میره! غضنفرداد می زنه: نترسید من کشتمش !

مدیر وبلاگ (زهرا) 

غضنفر همیشه لباس مشکی می پوشیده . دوستاش میگن چرا همیشه مشکی می پوشی ؟ غضنفر میگه : آخه من ختم روزگارم !

مدیر وبلاگ (زهرا) 

غضنفر اسم نویسی میکنه واسه موبایل … میگه : خدا کنه کنه نوکیا در بیاد !

مدیر وبلاگ (زهرا) 

به غضنفر میگن اگه دنیا رو بهت بدن چه کار میکنی میگه من فعلا می خوام ادامه تحصیل بدم !

 مدیر وبلاگ (زهرا)

به غضنفر میگن: شما چه جوری شخصیت خودتون را نشان میدهید؟ غضنفر میگه: با ارائه ی بلیط !

مدیر وبلاگ (زهرا) 

می خواستن که غضنفر رو شکنجه بدن ....میندازنش تو یه اتاق گرد بهش میگن برو گوشه اتاق بشین !

مدیر وبلاگ (زهرا) 

به غضن?ر میگن شما غضنفری ؟ میگه نه به خدا بیا بگرد !


ززن زلیل

الهی به مردان در خانه ات ... ... ... ... ... ... ... به آن زن ذلیلان فرزانه ات

به آنان که با امر روحی فداک ... ... ... ... ... ... نشینند و سبزی نمایند پاک

به آنان که از بیخ و بن زی ذیند ... ... ... ... ... ... شب و روز با امر زن می زیند

به آنان که مرعوب مادر زنند ... ... ... ... ... ... .. ز اخلاق نیکوش دم می زنند

به آن شیر مردان با پیش بند ... ... ... ... ... ... ... که در ظرف شستن به تاب و تبند

به آنان که در بچه داری تکند ... ... ... ... ... ... ... یلان عوض کردن پوشکند

به آنان که بی امر و اذن عیال ... ... ... ... ... ... ... نیاید در از جیبشان یک ریال

به آنان که با ذوق و شوق تمام ... ... ... ... ... ... به مادر زن خود بگویند: مام

به آنان که دارند با افتخار ... ... ... ... ... ... ... ... نشان ایزو نه، زی ذی نه هزار

به آنان که دامن رفو می کنند ... ... ... ... ... ... ... ز بعد رفویش اتو می کنند

به آنان که در گیر سوزن نخند ... ... ... ... ... ... ... گرفتار پخت و پز مطبخند

به آنان قرمه سبزی پزان قدر ... ... ... ... ... ... ... به آن مادران به ظاهر پدر

الهی به آه دل زن ذلیل ... ... ... ... ... ... ... ... به آن اشک چشمان ممد سبیل

به تن های مردان که از لنگه کفش ... ... ... ... ... چو جیغ عیالاتشان شد بنفش

که ما را بر این عهد کن استوار ... ... ... ... ... ... ... از این زن ذلیلی مکن برکنار

به زی ذی جماعت نما لطف خاص ... ... ... ... ... ... نفرما از این یوغ ما را خلاص


دختر تنها

تاکسی
شب شده بود و دخترک خسته از محل کارش بیرون اومد. هوا اون شب فوق العاده

 سرد بود و دخترک اینبار ماشین نداشت تا بلافاصله سوار بشه و بخاریش رو روشن

 کنه و به سمت خونه بره. از محل کارش هم هیچ وسیله ای وجود نداشت و مجبور

 بود تا ? جایی پیاده بره. راه افتاد تا به جایی رسید که می دونست تاکسی ها

 ایستادن. ولی به جای تاکسی فقط آدم می دید حتی اتوبوس هم وجود نداشت و

 صف طویلی از آدمایی که منتظر ماشین ایستاده بودن و از سرما میلرزیدن رو فقط

 می دید. با خودش فکر کرد اگه صبر کنم تا تاکسی یا اتوبوس بیاد احتمالا ساعت

?? شب می رسم خونه. ولی چاره ای نداشت و به صف ملحق شد و در همون

 لحظه متوجه تاکسیا و ماشینهای شخصی زیادی شد که به جای سوار کردن مردم

 داد می زدند دربست دربست! چند نفر از پشت سری های دخترک پیشنهاد کردن:

میاین ? نفر بشیم دربست بگیریم؟

دخترک با خودش گفت فکر بدی نیست کرایه ی ماشین ??? تومانه حالا اگه بخواد

 اندازه ی آژانس هم از ما پول بگیره باید نفری ???? بدیم که بازم بهتر از ساعت

 ?? رسیدنه و گفت: باشه.

? نفری به سمت یکی از ماشینها رفتن و یکیشون پرسید: آقا دربست؟

راننده گفت: بفرمایید

-چقدر میگیرید اگه تا ... برید؟

-????? تومان

-بله؟

-گفتم ????? تومان

- اقا اگر ما آژانس هم بگیریم ? یا ? هزار تومان ازمون میگیره.

-همینی که هست خانوم می خوای سوار شو نمی خوای به سلامت. می بینی که

 همه ی تاکسیا اومدن دارن دربستی کار می کنن. هه !

و در همون لحظه دخترک صدای یکی دیگه از راننده ها رو شنید که می گفت: ولشون

 کن محمود. بالاخره سردشون می شه با التماس می گن آقا ما هرچقدر که بگی

 می دیم فقط ما رو برسون خونه.


با حال

 

من و درگیر خودت کن تا جهانم زیر و رو بشه

تا سکوت هر شب من با هجومت روبرو بشه

بی هوا بدون مقصد سمت طوفان تو میرم

من و درگیر خودت کن بلکه ارامش بگیرم

با خیال تو هنوزم مثل هر روز و همیشه

هر شب حافظه ی من پر تصویر تو میشه

با من غریبگی نکن با من که درگیر توام

چشمات و از من بر ندار من مات تصویر توام

تو همین جایی همیشه با تو شب شکل یه رویاست

اخرین نقطه ی دنیا تو جهان من همین جاست

تو همین جایی و هر روز من به تنهایی دچارم

من و نزدیک خودم کن تا تو رو یادم بیارم

خوب می دانم بی تو غریبم
روزها چه بی خبر میگذرند
انگار به من , به تو و به خاطره هایمان اعتنایی نمی کنند
!
بدون تو از زمستان می نویسم

و توی گلدان های دلم
آرزوهای همیشه کال را می نشانم
خوب می دانم بدون تو کسی حال دفترم را نمیپرسد
و از میان شالیزارهای نگاهم رد نمی شود
,
خوب می دانم کسی مثل تو به پروانه های خیالم سلام نمی کند

کاش میتوانستم تک بیتی قشنگ برایت بنویسم
که بوی صداقت بدهد
کاش میتوانستم لحظه های شاعرانه ام را برایت قاب کنم
من به اندازه بی کرانگی آسمان ها به مهربانی ات معتقدم
معتقد...


درد دل

    نظر
دلم دوس داشت الآن با یکی حرف می زدم اما از اونجاییکه تمام راههای ارتباطی قرن بیست و یکم گرفته شده و الآن به شدت حس میکنم کم کم باید سر و کله ی دایناسورا پیدا شه، مجبورم فقط بگم Oomm..

دوباره این فکرا که قد نخود ارزش ندارم و حال بهم زن و اعصاب خورد کنم. نتیجه ی دلتنگی من زودرنج بودنه. بفرما!

من که سر کسی غر نمیزنم بداخلاقم نمیشم...

فردا باید به اووووووووووونهمه آدم زنگ بزنم. کی حوصله داره واقعا هان؟ کی حوصله داره


 

و هنووز..

سرچ می کنم "کارگـ*ـاه 87"

اولین لینک گوگل فـ*ـرزگاهه..

ذووقم می شه یه لبخند.

نوشته هر زمـ*ـان راهـ*ـی سوی فـ*ـردا می گشـ*ـاید ! ما می دانـ*ـیم .. می رویـ*ـم .. می یابیـ*ـم...

بازش که می کنم چقدد خوشحالم و با خودم فک می کنم آمار امروز چیه؟؟ بعد فک می کنم حتی اگه بازدیدا 0 باشه هم خوشحالیم از بین نمیره.

اما با تعجب،

بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 11
افراد آنلاین: 1

کامنتارو باز می کنم. برای چندمییییییییییییییییییین بار از روشون می خونم.

میرسم به کامنت کیـ*ـانا و .. باز من ِ جوگیر گریااااااان

 

 

 

 

 

خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

چراااااااااااااااااااااااااااااا کارگاه ما رو اینطوری کردیییییییی؟؟؟ چرا اینطوری کردن؟؟؟؟؟؟

قطره های اششششششششششششششششک

 

 

 

پ.ن. من خجالت می کشم !

...