دفتر شعر
امشبم دیوانه وار میزنم من باده ای
هی نویسم خاطره،در میان خانه ای
من ز عشق خاطراتم مست و بی خود میشوم
خاک آن دفتر گرفته،پاک و بی پروا شوم
نعره های اوج مستی را به دفتر میکشم
خاک گلدان هوس را من به یغما میکشم
روی کاغذهای بیخط طرح بیدی میکشم
آخر طرحم که شد،خط حرمان میکشم...