اس ام اس جدید(دختر ممنوع)
•
به غضنفر گفتند: شنیدی آمریکا عراق رو زده؟ گفت: اگر ایران هم کویت رو بزنه با آمریکا می ریم فینال
غضنفر رفت حج. وقتی زمان رمی جمرات داشت به شیطان سنگ می زد، این قدر سنگ انداخت تا سنگهاش تموم شد، بعد شروع کرد به فحش دادن.
غضنفر داشت تو خیابون می رفت. شنید یه خانومی داره دعا می خونه و به خدا می گه: خدایا یه شوهر خوشگل برای من بفرست. غضنفر در حالی که به طرف خانومه می رفت، می گفت: خدایا هلم نده، خدایا هلم نده.
برادر غضنفر مرده بود و داشت تو مسجد خیرات می داد. هر کسی می اومد یه دونه خرما از توی سینی بر می داشت و فاتحه می خوند و می رفت. یه دفعه یکی اومد و چنگ زد و یه مشت خرما برداشت. غضنفر ناراحت شد و داد زد: اوی! یه نفر مرده، مینی بوس که چپ نشده.
یه روز خدا تصمیم می گیره به سه تا از بنده های خوبش چیزی بده. یک فرانسوی و یک آلمانی و یک اصفهانی رو انتخاب می کنه و به فرانسوی می گه: چی از دنیا می خوای؟ فرانسوی می گه: خدایا، من یه همسایه دارم که یه ویلای بزرگ تو بندر مارسی داره، دلم می خواد مثل اون ویلا رو تو مارسی داشته باشم. خدا بهش یه ویلا مثل همون تو مارسی می ده. خدا از آلمانی می پرسه: تو چه آرزویی داری؟ آلمانی می گه: خدایا! همسایه من یه بنز 600 مدل 2003 داره. خدا می گه: می خوای تو هم مثل اون بنز رو داشته باشی؟ آلمانی یه می گه آره و خدا یک بنز 600 مدل 2003 به اون می ده. خدا از اصفهانی می پرسه: تو چه آرزویی تو دنیا داری؟ اصفهانی می گه: خدایا همسایه ما یه مزرعه بزرگ تو نجف آباد داره که خیلی آباد هست. خدا می گه: می خوای یه مزرعه شبیه اون رو به تو بدم؟ اصفهانی می گه: نه خداجون نمی خواد به من بدی، مال اونو ازش بگیر.
غضنفر رفت حج. وقتی زمان رمی جمرات داشت به شیطان سنگ می زد، این قدر سنگ انداخت تا سنگهاش تموم شد، بعد شروع کرد به فحش دادن.
غضنفر داشت تو خیابون می رفت. شنید یه خانومی داره دعا می خونه و به خدا می گه: خدایا یه شوهر خوشگل برای من بفرست. غضنفر در حالی که به طرف خانومه می رفت، می گفت: خدایا هلم نده، خدایا هلم نده.
برادر غضنفر مرده بود و داشت تو مسجد خیرات می داد. هر کسی می اومد یه دونه خرما از توی سینی بر می داشت و فاتحه می خوند و می رفت. یه دفعه یکی اومد و چنگ زد و یه مشت خرما برداشت. غضنفر ناراحت شد و داد زد: اوی! یه نفر مرده، مینی بوس که چپ نشده.
یه روز خدا تصمیم می گیره به سه تا از بنده های خوبش چیزی بده. یک فرانسوی و یک آلمانی و یک اصفهانی رو انتخاب می کنه و به فرانسوی می گه: چی از دنیا می خوای؟ فرانسوی می گه: خدایا، من یه همسایه دارم که یه ویلای بزرگ تو بندر مارسی داره، دلم می خواد مثل اون ویلا رو تو مارسی داشته باشم. خدا بهش یه ویلا مثل همون تو مارسی می ده. خدا از آلمانی می پرسه: تو چه آرزویی داری؟ آلمانی می گه: خدایا! همسایه من یه بنز 600 مدل 2003 داره. خدا می گه: می خوای تو هم مثل اون بنز رو داشته باشی؟ آلمانی یه می گه آره و خدا یک بنز 600 مدل 2003 به اون می ده. خدا از اصفهانی می پرسه: تو چه آرزویی تو دنیا داری؟ اصفهانی می گه: خدایا همسایه ما یه مزرعه بزرگ تو نجف آباد داره که خیلی آباد هست. خدا می گه: می خوای یه مزرعه شبیه اون رو به تو بدم؟ اصفهانی می گه: نه خداجون نمی خواد به من بدی، مال اونو ازش بگیر.