• وبلاگ : خفن
  • يادداشت : خفن(دختر ممنوع)
  • نظرات : 24 خصوصي ، 710 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + jjjj 
    همسرم ميگفت : حتمن به حرفهاي خانم اشتري گوش دهيد. بادي به غبغب انداختم واحساس غرور کردم. احساس خوبي داشتم. يک خانه بازسازي شده درست مثل يک پايان نامه براي من بود. تمام زواياي خانه را طبق نظر من درست کردند. حتي به کابينت ساز طرح دادم. گاهي براي متوجه شدنشان بارها توضيح ميدادم. آنها ميگفتند نمي‌شود. ومن ميگفتم من همين نمي‌شود را ميخواهم. کابينت‌ها درست شدند. طبق همان طرحي بود که گفته بودم. خانه را دوست داشتم. ياد آن آرکهايي افتادم که فرو ريختند و به آن خط کوفي فکر کردم که روي سقف حک شده بود.. براي بزرگتر ديده شدن فضاي هال وپذيرايي از حرکت دايره ومنحني استفاده کردم. از نور لامپ هالوژن هاي اطراف، نور پردازي خوبي به راه انداخته بودم. تا بحال اينقدر حس مفيد بودن نداشتم. انتخاب پرده به عهده او بود. از يک پرده خوشش آمده بود که باسبک و سليقه من همخواني نداشت. ازطرفي من معماري خوانده بودم و بايد خودم خرابي هاي اطراف را زيبا ميکردم چون زيبايي خانه باعث شده بودکه جزييات نادرست مشخص تر شود. درآخر مجبور شدم به پرده فروشي بروم. ميدانستم چه ميخواهم ولي قادر به بيانش نبودم. با همه متريالها آشنايي نداشتم ويک آماتور بودم.
    اتاق، به سبک و نظر خودم رنگ شد. چندين بار رنگ عوض کرد. همسرم ميگفت : حتمن به حرفهاي خانم اشتري گوش دهيد. بادي به غبغب انداختم واحساس غرور کردم. احساس خوبي داشتم. يک خانه بازسازي شده درست مثل يک پايان نامه براي من بود. تمام زواياي خانه را طبق نظر من درست کردند. حتي به کابينت ساز طرح دادم. گاهي براي متوجه شدنشان بارها توضيح ميدادم. آنها ميگفتند نمي‌شود. ومن ميگفتم من همين نمي‌شود را ميخواهم. کابينت‌ها درست شدند. طبق همان طرحي بود که گفته بودم. خانه را دوست داشتم. ياد آن آرکهايي افتادم که فرو ريختند و به آن خط کوفي فکر کردم که روي سقف حک شده بود.. براي بزرگتر ديده شدن فضاي هال وپذيرايي از حرکت دايره ومنحني استفاده کردم. از نور لامپ هالوژن هاي اطراف، نور پردازي خوبي به راه انداخته بودم. تا بحال اينقدر حس مفيد بودن